انجام مشاوره ژنتیک بخصوص در ازدواج‌های فامیلی امری ضروری است  جزییات قتل اشتباهی رفیق با کلت کمری در تهران وجود ۷۷۰۰ کلاس درس با جمعیت بالای ۴۰ نفر در کشور علت حادثه مرگبار اتوبوس زائران بوشهری مشهد مشخص شد حریق خودرو در عنبرآباد کرمان سه کشته بر جای گذاشت (۲۷ شهریور ۱۴۰۳) عملیات حساس آتش‌نشانان مشهدی برای نجات جان شهروند معلق در ارتفاع ۳۵ متری+عکس(۲۷ شهریور ۱۴۰۳) تصادف ۲ پراید در جاده قوچان-مشهد هشت مصدوم بر جای گذاشت (سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳) آتش‌سوزی گسترده یک کارخانه تولید ابر در جاده کلات (سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳) تصادف اتوبوس با ساینا در گناباد ۴ کشته و مصدوم بر جای گذاشت (سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳) پلیس فراجا: دستگیری پسر خداداد عزیزی صحت ندارد احکام کمیته‌های انضباطی دانشجویان به دستور وزیر بهداشت متوقف شد تخلف بهزیستی و کمیته امداد در اجرای کامل قوانین حمایت از مددجویان ۲۸ شهریور زمان اعزام نخستین گروه از زائران عمره به سرزمین وحی مهار آتش سوزی یک منزل مسکونی در محله طلاب مشهد (۲۷ شهریور ۱۴۰۳) حمله شیر نر باغ وحش ارم تهران به شیشه و شکستن آن + فیلم چند راهکار موثر برای ترک همیشگی سیگار هزینه استفاده زندانیان از پابند الکترونیکی چقدر است؟
سرخط خبرها

اولین های عزیز زندگی

  • کد خبر: ۱۲۲۴۱۴
  • ۰۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۱
اولین های عزیز زندگی

اولین‌ها همیشه نقش پررنگی در خاطرات من دارند. من اولین سینمای عمرم را با بچه‌های دبستان «فلق» مشهد رفتم. فیلم سینمایی «کلاه قرمزی و پسرخاله» در سینما قدس که حالا نیست، اما آن روز‌ها رونق عجیبی داشت. هنوز وقتی یاد کیک‌های کشمشی که روی داشبورد ماشین بنز ۳۰۳ گذاشته شده بود تا در وقت مناسب میان بچه‌ها توزیع شود می‌افتم؛ دلم تنگ می‌شود.

اولین استخر عمرم را با بچه‌های فامیل رفتیم استخر سرباز قدس و هنوز وقتی یاد دیدن استخری به آن بزرگی می‌افتم، کیف می‌کنم.

من هنوز آن شبی که باران می‌بارید و برای اولین بار در کوچه «شهید علی وکیلی» دوچرخه سواری را یاد گرفتم به یاد دارم و از یادآوری آن شب عزیز حالم خوب می‌شود. هنوز وقتی یاد اولین باری که دندان پزشکی رفتم می‌افتم همه وجودم را ترس از آن آمپول استیل بی ریخت در بر می ‎گیرد. این اولین بار‌ها به خصوص آن‌هایی که برای ما حس و حال خوبی با خود می‌آورند خیلی ارزشمند هستند.

اولین باری که همراه با خانواده سوار قطار مشهد- تهران شدم و وقت خواب صندلی‌های کوپه شش تخته را به هم چسباندیم تا بخوابیم را هم خوب به یاد دارم.

اولین روزی که با خواهرم زهره به مهد کودکی در نزدیکی خانه رفتیم و من شیشه در بزرگ مهد کودک را شکستم را هم به یاد دارم. احتمالا روز‌های اول پاییز بود. باد عجیب غریبی می‌آمد و من هم که یک جا بند نمی‌شدم رفتم در بی ریخت مهد کودک را باز کردم، باد در را کوباند به دیوار، شیشه شکست و نیم ساعت بعد من دست در دست مامان درحالی که داشت من را نصیحت می‌کرد به خانه برگشتم را هم خوب به یاد دارم.

اولین باری که به ورزشگاه تختی رفتم تا بازی پرسپولیس و ابومسلم را ببینم وقتی یکی از تیم‌ها گل خورد و من منتظر پخش آهسته بودم را هم به یاد دارم. هر چند که یادآوری همه اولین‌ها خوشایند نیست و من اولین غم‌های زندگی ام را هم به یاد دارم و گاهی به آن‌ها فکر می‌کنم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->